این درگیریها فارغ از رد و بدل شدن اتهامات سابق میان گرجستان و روسیه طی روزها و ماههای گذشته و نیز رویاروییهای محدود دو کشور و یا مواجهه استقلالطلبان و نیروهای گرجی است.
اما در درگیریهای روز جمعه، تسخینوالی مرکز جمهوری استقلال طلب اوستیای جنوبی در حد کامل تخریب و ویران شد و نیروهای ارتش گرجستان هر چه در توان داشتند، به کار بستند تا زیرساختهای این منطقه را هدف قرار دهند تا استقلال طلبان را فلج کرده و آنها را در همان ابتدای کار زمین گیر سازند.
ضرباهنگ استقلال طلبی ساکنان اوستیای جنوبی و نیز ابخازیا اما زمانی شدت گرفت که کوزوویی ها توانستند با حمایت جبهه غربی و در صدر آن ایالات متحده آمریکا، از صربستان استقلال گیرند و صفحهای دیگر بر تاریخ استقلال طلبی و تحقق آن، آنهم در قرن بیست و یکم بیافزایند.
کوزوو که در واقع یکی از استانهای یوگسلاوی سابق و بعدها و در پی فروپاشی این کشور، بخشی از صربستان بود، صحنه قلع و قمع مسلمانان از سوی صربها بود و از این رو، تلاشهای خود را به رغم پایان یافتن دوره جنگ و درگیری در این کشور، به کار بست و بالاخره از صربستان جدا شد.
اما این ظاهر قضیه بود و در واقع بازی بزرگان در پشت پردهها انجام میشد و ایالات متحده و همراهان غربیاش نه با نیتی خیرخواهانه و حمایت از مسلمانان کوزویی بلکه با هدف محدود سازی حوزه نفوذ روسیه به عنوان رقیب کلاسیک و سنتی خود در دوران جنگ سرد، از این منطقه حمایت کردند.
روسیه در واکنش به این اقدام و از دست دادن بخش دیگری از حوزه نفوذ خود، آتش زیر خاکستر استقلال طلبی ساکنان اوسیتیای جنوبی و ابخازیا را برافروخته کرد و حمایتهای خود را تحت عناوین مختلف از این دو منطقه اعلام کرد تا اینکه روز جمعه این حمایتها در جامه اقدام نظامی نمود یافت و نیروهای ارتش روسیه به صورت علنی با نیروهای گرجستان درگیر شدند و هر کدام از دو طرف کوشیدند تا دیگری را در پیش دستی و روی آوری به این اقدام نظامی متهم سازند.
روسیه به عنوان نماینده و ابرقدرت شرق از همان ابتدا، ترفندهای رسانهای خود را آغازید و کوشید تا از رهگذر آن، تحرک نظامی و حرکت به سوی اوستیای جنوبی را توجیه کند. روسیه گرجستان را به "پاکسازی نژادی" در برخی روستای این منطقه متهم کرد( پاکسازی نژادی صرب ها در بوسنی و هرزگوین و کوزوو و دیگر مناطق مسلمان نشین یوگسلاوی سابق را به یاد آورید) و در عین حال، به منظور ابراز نیت خیرخواهانه خود، خواستار نشستن بر سر میز مذاکره و اتخاذ رویکرد گفت وگو به جای درگیری و خونریزی در این باره شد.
مسکو در عین حال و به زبان ولادیمیر پوتین نخست وزیر که در مراسم افتتاح بازیهای المپیک پکن حضور داشت، گرجستان را که زمانی نه چندان دور بخشی از شوروی بود، به واکنشی انتقامی درباره اقداماتش در کشتن بیش از 10 نظامی روس حافظ صلح در اوسیتیای جنوبی تهدید کرد و دیمیتری مدودف رئیس جمهور روسیه نیز حق حمایت مسکو از شهروندانش در این منطقه را برای خود محفوظ دانست. رهبر استقلال طلبان در این منطقه نیز گفت که بیش از 1400 شهروند به دست نظامیان گرجستان کشته شده اند. ساکنان این منطقه در سال 2000، بیش از 70 هزار نفر بوده است.
این اقدامات و اظهارات را میتوان در راستای همان قواعد بازی سیاسی دانست که در عین تهدید و ایجاد ترس در جبهه مقابل، به نوعی ژست صلح طلبانه گرفتن هم ضروری است تا بتوان در برابر افکار عمومی جهان پاسخگو بود و به جنگ طلبی نباید متهم شد.
در مقابل، میخائیل ساکاشویلی رئیس جمهور جوان گرجستان نیز از این شیوه بهره گرفت و مدعی شد نیروهای کشورش پنج هواپیمای روسیه را منهدم کرده و جنگندههای سوخوی روسیه پایگاه هوایی نظامی وازیانی در نزدیکی تفلیس را بمباران کردهاند. وی از جامعه جهانی خواست تا روسیه را مجازات کنند، زیرا عدم مجازات آن به صلح جهانی آسیب میرساند.
ساکاشویلی که در سال 2003 و از طریق انقلابی مخملی علیه ادوارد شوارد نادزه قدرت در این کشور را به دست گرفت، از حمایت کاخ سفید و اتحادیه اروپا و به طور کلی جبهه غربی برخوردار است و به رغم داشتن تنها 32 هزار نظامی در برابر 395 هزار نظامی ارتشی روس و نیز بهره مندی از تنها 8 جنگنده در برابر 1809 جنگنده روس، مواضعی تند در قبال مسکو اتخاذ میکند.
جورج بوش رئیس جمهور آمریکا که وی هم در مراسم افتتاح بازیهای پکن حضور داشت، در قبال درگیریهای دو روز گذشته، بر حفظ تمامیت ارضی گرجستان تاکید کرد و گفت: فرستادهای را به منطقه قفقاز خواهد فرستاد تا زمینه برای برقراری آتش بس فراهم شود.
تمامی این اقدامات و تصمیمات در واقع به نوعی انتقام گیری روسیه به خاطر از دست دادن کوزوو و به دست آوردن منطقهای به جای آن منطقه از دست رفته است. خاصه اینکه گرجستان یکی از کشورهای غرب گرای مجاور روسیه است و هرگونه رویکرد غرب گرایانه و در پی آن، حضور نظامی غربی و به ویژه آمریکایی در این کشور، نوعی تهدید برای امنیت ملی روسیه به شمار می رود و از این رو، مسکو با به دست گرفتن این دو منطقه میکوشد تا امتیاز از دست رفته خود در مقابل جبهه غربی را بازگردانده و ضربه وارد شده به خود را جبران نماید.
روسیه همچنین به دلیل حمایت پنهان گرجستان از چچنیها در دو منطقه گروزنی و بیسلان، چندان از مقامات تفلیس خرسند نیست و به نحوی از انحاء و از رهگذر این رویارویی، سعی در تضعیف گرجستان میکند تا چچنی ها چندان به این کشور امیدوار نباشند.
پیش از این، روسیه از اپوزیسیون گرجستان در جریان انتخابات ریاست جمهوری و پارلمانی حمایت کرده بود و با حمایت از تجمعات اعتراض آمیز درباره نتایج انتخابات ریاست جمهوری و پیروزی ساکاشویلی در آن، این کشور را به تعطیلی کشاند، به طوری که رئیس جمهور مجبور به اعلام حالت فوق العاده در تفلیس پایتخت کرد و در واقع روسیه هشدار شدید خود به ساکاشویلی را ابلاغ کرد.
اما به نظر می رسد، اقدام نظامی گرجستان و پیش دستیاش در حمله به این جمهوری استقلال طلب نه با هدف "سیطره و استیلای کامل بر آن" و در نتیجه حفظ آن صورت میگیرد، بلکه به نظر میرسد گرجیها دیگر چندان به حفظ این منطقه امیدی ندارند. خاصه اینکه ساکنان این مناطق هم تمایلی به ماندن در زیر لوای گرجستان ندارند.
باید منتظر روزها؛ بل ماه های آینده نشست تا دید آیا این دو منطقه نیز با هزینه کمی به دست روسیه میافتند یا اینکه اساسا روسیه میتواند این امتیاز را از آن خود سازد. روسیه امروز در برابر آزمونی بزرگ قرار گرفته است.